بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

امروز یه فیلمی بی بی سی گذاشته بود به اسم مادر_پسر و یا شایدم پسر_ مادر... یه فیلم ایرانی بود و به نظرم سال ساختشم جدید بود. به جرات میگم یکی از داغون ترین حال ها رو تجربه میکنید بعد دیدن این فیلمِ به شدت و بی نهایت غمگین و درد آور... یعنی توو این فیلم یجوری بدبختی و فقر رو نشون داده کارگردان که تا مغز استخونتون درد میگیره و واقعا غمگین میشید. اما با این حال حتما بهتون توصیه میکنم ببینید. موضوع یه زنه با دوتا بچه که حتی پول پوشک بچشم نداره و بچه عفونت کرده و به عنوان سرپرست خانواده توو کارخونه ای کار میکنه که دارن زیرابشو میزنن. راننده ی سرویسشونم که مرد بدی نیست از این خوشش میاد اما چون دختر به سن تکلیف رسیده داره، به زنه گفته پسرتو به یکی بسپار و بدون پسرت، فقط با دخترت بیا، تا ازدواج کنیم. خب این فیلم یجوری بدبختی زنه رو نشون میده که واقعا کار به جایی میرسه که این زن از شدت استیصال و درموندگی و نداری میره پسرشو دو هفته میذاره مدرسه ی بچه های ناشنوا که خوابگاهم دارن و میگه بعد دو هفته میام تا بتونه با مرده ازدواج کنه و به خیال خودش یکماهه مرده رو راضی کنه تا پسرشم بیاره. تمام بدبختی های دردآور و ناراحت کننده ای که فیلم قبلش بهت نشون داده یه طرف، از این لحظه به بعد قلبت مچاله ترینه... حالا یه پسر درمونده رو تصور کنید که مادرش رهاش کرده توو یه دنیای غریب و اون هی امید داره که مادر میامد و مادر دیگه هیچوقت نمیاد...

واقعا حالم بد شد با این فیلم... هزاربار وسطاش حس کردم دیگه تحمل دیدنشو ندارم...در اینکه کارگردان تونسته بود انقدر قوی و خوب این حس بد رو منتقل کنه قطعا کارش آفرین داشت ولی من تمام مدت گفتم لعنت به اون مادر!... اگر فیلم رو ببینید متوجه میشید که اون مادر یجورایی هیچ چاره ی دیگه ای نداست جز اینکه تحت حمایت یه نفر دیگه قرار بگیره اما از نظر من اون اگر واقعا مادر بود نمیتونست بچشو رها کنه.... این فیلم خیلی چیز عجیب غریبی نیست، توو دنیای واقعی مخصوصا این چندسال اخیر میبینم چه تعداد مادرای زیادی که حالا نه با این داستان، ولی توو داستان خودشون و مثلا موقع جدایی از همسرانشون اصلا بچه هارو نمیخوان.... بیاین قبول کنیم که مادرا با هم فرق دارن... همه ی مادرا فرشته و مقدس نیستن... بعضیا چه به اجبار چه اختیار، خودشون رو اولویت قرار میدن.... اما واقعا چجوری میتونن؟ من حتی از تصور مردنمم میترسم که بچم بعد مرگم میخواد چیکار کنه با اینکه میدونم پدر خوبی داره. من دو ساعت نبینمش انگار دنیا زیر و زبر شده...من معتقد بودم لعنت به اون مادر که پسرشو تووی دنیای غریب رها کرد و همسرم میگفت خب چاره ای نداشت!... و من همچنان معتقدم یه مادر همیشه میتونه چاره ای کنه، شده کلفتی خونه مردم رو میکرد خرج بچه هاشو در میاورد ولی نمیذاشت اون بچه تک و تنها یه شبه بزرگ بشه از حجم بی کسی و زیادی بودن و تنهایی...

توروخدا نیارید، اگر اونقدر مهر و عاطفه توو وجودتون نیست که توو بحران های زندگی جایی که خودتون یا بچتون اولویت قرار میگیره نتونید اونو اولویت بدید نیارید. اون بی پناه ترینه، اون معصوم ترینه، اون نخواسته بیاد توو این دنیا، شما اوردینش و شما فداکاری نمیکنید اگر به خاطر اون دارید هرکاری میکنید و هرسختی رو تحمل میکنید، بلکه وظیفتونه...اون بچه ی شماست. حتی سخنم با اون مادراییه که راحت ول میکنن میرن خارج تحصیل، راحت ول میکنن توو جدایی و بچه رو میدن دست پدرو ... اصلا کاری ندارم باباش چه خریه، تو مادری زن، میفهمی؟ مادر...آخه بچه ی تو جز تو به کی پناه ببره بی رحم که راحت میتونی ازش بگذری؟!

مادر بودن توو قاموس هرکسی معناش فرق داره..‌ شاید معنای مادری که توو ذهن منه رو عده ای قبول نداشته باشن اما خب باید بگم منم هرکسی که مادری رو چیزی جز این معنی میکنی اصلا قبولش ندارم!

نظرات (۳)

دبگه وقتی کامل اسپویلش کردی، چیشو ببینیم خانوم؟

پاسخ:
نه روند فیلم مهمه که اونو نگفتم...

کاش اول متن یه هشدار درباره اسپویل بگذارید. 

پاسخ:
فیلم یجوریه که اصلا سر و تهش مهم نیست، مهم روند فیلمه که توصیه میکنم ببینید.یعنی اصل داستان در طول داستانه...

ممنونم. بله ظاهرا فیلم خوبیه. گذاشتمش تو صف تماشا.

پاسخ:
البته فیلم به شدت ناراحت کننده ای هم هست‌.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">